و منهم: امام معرض از حلق و از طلب ریاست و بریده از خلق به عزلت و قناعت، ابوسلیمان داود بن نصیر الطائی، رضی الله عنه
از کبرای مشایخ و سادات اهل تصوف بود و اندر زمانۀ خود بی نظیر. شاگرد امام اعظم، ابوحنیفه، بود، رضی الله عنهما و از اقران فضیل و ابراهیم ادهم و غیر ایشان بود و اندر این طریقت مرید حبیب راعی، رضی الله عنهم. اندر جملۀ علوم حظی تمام داشت وبه درجۀ اعلی بود و اندر فقه فقیه الفقها بود. عزلت اختیار کرد و از طریق ریاست و دنیا اعراض کرد و طریق زهد و تقوی بر دست گرفت و وی را مناقب بسیار است و فضایل مذکور؛ که به معاملات عالم بود و اندر حقایق کامل.
از وی می آید که گفت: «إنْ اردْت السلامة سلمْ علی الدنیا، وإنْ أردت الکرامة کبر علی الآخرة.» ای پسر، اگر سلامت خواهی دنیا را وداع غیبت کن و اگر کرامت خواهی بر آخرت چهار تکبیر کن؛ یعنی این هر دو محل حجاب اند و همه فراغت ها اندر این دو چیز بسته است. هرکه خواهد که به تن فارغ شود، گو از دنیا اعراض کن و هر که خواهد که به دل فارغ شود، گو ارادت عقبی از دل بپرداز.
و اندر حکایات مشهور است که پیوسته وی اختلاف با محمد بن الحسن داشتی و ابویوسف را به نزدیک خود نگذاشتی. از وی بپرسیدند که: «این هر دو اندر علم بزرگ اند، چرا یکی را عزیز داری و یکی را پیش خود نگذاری؟» گفت:«از آن چه محمدبن الحسن از سر دنیا و نعمت بسیار به علم آمده است و علم سبب عز دین و ذل دنیای وی است، و ابویوسف از سر ذل و درویشی به علم آمده است و علم را سبب جاه و جمال و عز خود گردانیده. پس محمد نه چون وی باشد.»
و از معروف کرخی رحمةالله علیه روایت کنند که: «هیچ کس ندیدم که دنیا را اندر چشم وی خطر کمتر از آن بود که داود طایی را، که همه دنیا را و اهل او به نزدیک وی به پر پشه ای مقدار نبود و اندر فقرا به چشم کمال نگریستی، اگر چه پر آفت بودندی.»
و وی را مناقب بسیار است و ستوده. والله اعلم.